کاری را که انجام میدهید تغییر دهید
ممکن است تجربه زمانهایی را داشته باشید که احساس خوبی به زندگی ندارید. همه چیز ناامید کننده و بیفایده است. چه باید کرد؟ قطعا همه چیز به سیاهی افکار درون ذهن شما نیست. اما چه کاری باید انجام دهید تا احساس خود را تغییر دهید؟ پاسخ در یک جمله است: کاری را که انجام میدهید تغییر دهید.
اگر همان کارهای قبلی را ادامه دهید، همان احساس را خواهید داشت.
وقتی دست به عمل بزنید، تجربیات جدیدی را ایجاد میکنید که دیدگاه شما را تغییر میدهد و همچنین اعتماد به نفس شما را افزایش میدهد.
اما نکته مهم این است که ریسک کنید و از منطقه امن خود خارج شوید. باید تلاش کنید با وجود احساس منفیای که دارید، عمل کنید و شرایط را تغییر دهید.
اضطراب و افسردگی هر دو، باعث خودگویی میشوند. مغز مضطرب به شما میگوید:«مراقبت باش! در منطقه امن بمان! آینده فقط بدترینها را به همراه دارد!» و افسردگی شما به شما میگوید:«گیر افتادی! هیچ چیز تغییر نمیکند!»
وجه اشتراک این دو این است که شما را از نظر عاطفی هدایت میکنند و شما کاری را انجام میدهید که احساستان به شما میگوید. در نتیجه، فکر میکنید پیش از عمل، باید احساس خود را تغییر دهید.
وقتی کمتر مضطرب هستید، بیشتر اجتماعی هستید یا روابط متزتزل کمتری را تجربه میکنید. وقتی کمتر افسرده هستید، میتوانید از روی تخت بلند شوید و برای شغل بهتری درخواست دهید.
راهحل چیست؟
اینکه در گذشته خود جستجو کنید تا دلیل این احساسات را پیدا کنید، یا منتظر بمانید تا احساس بهتری داشته باشید؟
این درست است که در برخی موارد، نیاز به درمان و دارو است تا بعضی از اشکال افسردگی تحت کنترل قرار بگیرند، اما بیشتر اوقات، کلید حل مسئله در دست خود شماست.
اینکه به آنچه اضطرابتان میگوید گوش دهید و از خانه بیرون نروید، ترس شما را بیشتر میکند و شما را به میزان بیشتری درون منطقه امن نگه میدارد. این باعث میشود دنیای شخصی شما به طور فزایندهای کوچکتر و دنیای بزرگتر برای شما خطرناکتر باشد.
با ماندن در خانه و اجتناب از برخورد با دیگران، از اضطرابی که ناشی از رویارویی است دوری میکنید، اما مشکلی را حل نمیکنید.
با ماندن در تخت و روزها را بدون هیچ تحرکی سپری کردن، زندگی افسرده کننده شما همانطور باقی میماند.
باید کاری را انجام دهید که احساس شما را تغییر میدهد. تجربیات کوچک و تغییر احساسات و زندگی شما از طریق اعمال است.
تجربیات جدید به شما دیدگاه جدیدی می دهد و احساسات جدیدی را ایجاد می کند.
اگر تا به حال به مکان جدیدی سفر کرده اید، می دانید که اغلب با دیدگاهی متفاوت از جهان گسترده تر و حتی گاهی از خودتان به خانه بازمی گردید. شما زندگی خود را از دریچه ای متفاوت می بینید و از آنچه دارید قدردانی می کنید یا در مورد آنچه ندارید واقع بینانه تر هستید. این باعث برانگیختن احساسات جدید می شود که می تواند به شما کمک کند از روش های پیش فرض وجود و احساس خود خارج شوید.
تجربیات جدید می تواند تصویر شما را از خود تغییر دهد.
شما به یک پیاده روی چالش برانگیز می روید، در مهمانی شرکت می کنید که در آن کسی را نمی شناسید. با خارج شدن از منطقه امن خود و زنده ماندن، دریابید که توانایی بیشتری نسبت به آنچه تصور می کردید دارید. اعتماد به نفس شما افزایش می یابد این به نوبه خود، حرکت مثبتی را ایجاد می کند که در آن شما کمتر از خطر می ترسید. به جای اینکه احساس کنید در یک دنیای کوچک گرفتار شده اید، دنیای شما گسترش می یابد.
تجربیات جدید فرصت ها را ایجاد می کند.
طلاق می گیرید یا کار جدیدی را شروع می کنید و اکنون این فرصت را دارید که قرار ملاقات بگذارید یا چیز جدیدی یاد بگیرید. این فرصتها – افراد جدید، وظایف جدید – طرز فکر و احساس شما را تغییر میدهند. آنها اغلب به شما اجازه می دهند که گذشته خود را با اجازه دادن به شما در حال انجام کاری که در آن زمان نمی توانستید انجام دهید، التیام بخشید.
اما شما باید ریسک کنید.
بدیهی است که این مربوط به انجام، عمل است: اگر به آن پیاده روی یا مهمانی نروید، هیچ چیز تغییر نخواهد کرد. اما به وضوح در مورد ریسک پذیری نیز هست: اگر در جای خود بمانید و فقط کاری را انجام دهید که راحت است تجربیات جدید هرگز محقق نمی شوند.
بنابراین کلید برداشتن این گامهای کوچک است. سعی کنید علیرغم احساسی که دارید از رختخواب بلند شوید، زیرا اغلب پس از حرکت احساس بهتری پیدا می کنید. انتظارات خود را پایین نگه دارید؛ هدف شما این است که به سادگی متفاوت عمل کنید و متفاوت بهتر است.
اگر به کاری که انجام میدهید ادامه دهید، همان احساس را خواهید داشت. آیا حاضرید با تغییر کاری که انجام می دهید، زندگی خود را تغییر دهید؟
دیدگاه خود را ثبت کنید
میخواهید به بحث بپیوندید؟مشارکت رایگان.